مانلیمانلی، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

مانلی کوچک ما

تولد تولد تولدت مبارک عزیزم

سلام سلامر بعد یک مدت غیبت طولانی بالاخره اومدم مامانی با کلی حرف. طی این مدتی که نبودم مامانی کلی سرش شلوغ بود چونکه مامانی داشت خانه تکانی میکرد برای رسیدن بهار 92 و بعد 2 هفته کم کم مامانی تونست خانه تکانی بکنه و تو هم عزیزم توی این زمان کلی کارای جدید برامون انجام دادی : اول اینکه تا بهت میگفتم ماهیت کو سریع زبونتو در میاوردی و صدا تولید میکردی ، دوم : میگفتم چشات کو پلکاتو تکان می دادی ، سوم میگفتم دماغت کو تندی ماهی می شدی و تا میگفتم گوشوارهام کو دو طرف گوشامو نگاه میکردی و چک میکردی که گوشواره هام گوشمه یا نه و بعدشم مامان مهوش یادت داده بود که بگی ا... اکبر و تو هم در جوابش دستتو میبردی بالا و و پایین البته فقط یه دستتو. بعد ک...
24 اسفند 1391

اولین سفر مانلی به خارج از کشور

سلام دختر عزیزم یک مدت زیادیه که نتونستم بیام و برات مطلب بنویسم چونکه داشتم کارای سفر به کشور امارات را فراهم می کردم که برای اولین بار سفر خارج از کشور را با هم تجربه کنیم ، دخترم توی این سفر من و شما تنها بودیم و بابا نتونست با ما بیاد چونکه ما 14 روز رفتیم پیش خاله لیلا ( زن دایی من ) و ایمان و طناز(پسر و دختر دایی من ) و این سفر 2هفته طول کشید و در ماه بهمن بود و بابا آخر سال بود و کلی سرش شلوغه و هست نمی تونست با ما بیاد . تو توی این سفر خیلی دختر خوبی بودی و منو اصلاً اذیت نکردی و کلی هم به خودت خوش گذشت و هم به من و تو هم کلی با ایمان و طناز خو گرفتی در حدتی که فردای روز آمدن دایم دنبالشون میگشتی و بهونه ی اونا رو می کردی. توی ...
1 اسفند 1391
1